سالها قبل خوابی دیده بودم!
باز هم همان خواب را! باز هم قرآنم در دست دیگران بود! باز هم من حیران و سرگردان بودم و قرآن در دست دیگران بود!
این بار هم قرآن را گرفتم، نگاهش کردم، شاید خاک داشت، بوسیدمش خاکش را به اشک دیده پاک کردم، مثل همیشه، بازش کردم و چند آیه خواندم و مثل همیشه دعا کردم که خدا قرآن را و انس به قرآن را از من نگیرد!
مگر دفعهی قبلی نبود که کسی در خواب یک جزء قرآن داد و سفارش کرد که خواندنش را ترک نکنم! و این بار قرآنم دست دیگری بود!
باز از استادم پرسیدم، نمیدانست؟ میدانست لبخندی به تایید زد و گفت: خودت خواهی فهمید!
سالها گذشته است هم از آن خواب و هم مسیری که قرآن برایم روشن ساخته بود! و من به حادثهای کلاس قرآن را هم قرائت و هم حفظ را کنار گذاشتم ولی برگشتم و حالا قرآنم در دست دیگران بود، با همان شوق به سمت کلاسهای قرآن رفتم ولی دیگر پذیرای من نبود!
یاد خوابم افتادم، قرآنهایی که به من میدادند و یا میدیدم در دستهایشان است و فکر میکردم که مال من است، مال من نبود!
باز هم خواب قرآن را دیدم، خوابی که شبیه همان سالها بود!
تعبیر خواب را تازه یافتم: به مسیرت باز میگردی!
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 89/12/17 - 12:3 ص : : : نظر